Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- عليرضا علوي تبار معتقد است برجام به خودي خود داراي ارزش فراواني است و نيازي به تاييد فرد خاصي ندارد. اين تئورسين اصلاحات اما مي گويد روحاني و تيم وي نتوانستند در داخل کشور از اين دستاورد به خوبي دفاع کنند.

در ميان اصلاح طلبان و اصولگرايان، کمتر کسي چون او سياست را اين چنين خوب تحليل و سختي هاي آنرا به زباني نه چندان سخت بيان مي کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

استاد 58 ساله و شيرازي دانشکده محيط زيست؛ امروز نيز چون سال گذشته از رييس جمهوري حسن روحاني حمايت مي کند. تمجيدهايي توام با انتقادات شديد.
معتقد است روحاني مي تواند محکم تر و قاطع تر عمل کند. چينش بهتري در اطرافيان خود انجام و دخالت هاي مهم تري در سياست خارجي انجام دهد.
او نظر ممتنع بودن گفت و گوي ملي دوست خود سعيد حجاريان را نيز به چالش مي کشد. علوي تبار دليل شکل نگرفتن گروههاي افراطي اسلامي در ايران برخلاف ساير نقاط خاورميانه را تحت تاثير جريان روشنفکري ديني مي داند.
مشروح گفت و گوي اختصاصي ايرنا با ايشان در پي مي آيد:
ايرنا: آقاي سعيد حجاريان در نوشته اي گفت و گوي ملي در شرايط فعلي را ممتنع دانسته است. جنابعالي تا چه حد با اين ديدگاه موافقيد؟
علوي تبار: اگر منظور از گفت و گوي ملي، مذاکره و مشاوره ميان منتقدان و بهبودخواهان با حکومت باشد چون بخش هاي اصلي حکومت به ضرورت چنين گفت و گويي نرسيده اند و از آن استقبال نمي کنند، نظر ايشان درست است. اما تصور من از گفت و گوي ملي اين است که جريان هاي مختلف فکري و سياسي، دغدغه ها و پرسش هايشان را در عرصه عمومي مطرح کنند و راه حل هاي خود را براي خروج از مشکلات و غلبه بر بحران ها با ديگران در ميان بگذارند. جريان ها و نهادهايي که نظر مثبت يا منفي در مورد صورتبندي مشکلات و راه حل هاي پيشنهادي براي آنها دارند، واکنش نشان مي دهند. اين واکنش ها مقدمه اي مي شود براي گفت و گوهاي رودررو با هدف درک متقابل و در صورت امکان، تفاهم.
بنابراين اولا بايد دايره گفت و گوکنندگان را وسيع دانست چرا که فقط حکومت يا جريان هاي سهيم در قدرت نيستند که بايد طرف اين گفت و گو قرار گيرند. به ويژه اين گفت و گو با مخالفان و منتقدان از کشور از اهميت بيشتري برخوردار است.
نبايد تاثير توافق جريان هاي مختلف بر روي يک راه حل براي خروج از بن بست ها را ناديده گرفت. هر يک از جريان ها در ميان بخشي از مردم، شنونده و حامي دارند. گفت و گوي آنها بخش هاي اصلي جامعه را درگير مي کند و در نهايت نيز نيروي قدرتمندي براي اجراي طرح هاي مورد توافق ايجاد مي کند.
ثانيا در جامعه اي که منشا بسياري از اقدامات مشوش، اذهان مشوش است، نبايد اهميت طرح ايده ها در عرصه عمومي را ناديده گرفت. طرح ايده ها با ديگران هم به صاحبان ايده و هم به شنوندگان آن ياري مي رساند. ما تنها در گفت و گو با ديگران است که ياد مي گيريم روشن و بدون تحقير مخاطب حرف بزنيم. به علاوه ايده هاي قدرتمند راه خود را باز مي کنند. هميشه پس از طرح يک ايده توانمند مي بينيد که جريان هايي از آن تاثير پذيرفته اند که در آغاز اصلا باور نمي کرديد.
ثالثا امروز بخش هايي از حکومت در اختيار بهبودخواهان است. بخش هايي از دولت، مجلس و شوراهاي شهر به خوبي مي توانند مخاطب يک گفت و گوي ملي قرار گيرند. ممکن است ما سهم آنها از قدرت را ناکافي تلقي کنيم، اما اين قدرت صفر نيست.
اگر از همين امکان موجود هم به گونه اي کارآمد و البته `شجاعانه` بهره گرفته شود، مي توان بخش هاي ديگر حکومت را نيز به سوي يک گفت و گوي ملي سوق داد.
علاوه بر همه اينها بايد متوجه بود که در شرايط دشوار، گوش هاي شنواي بيشتري مي توان براي شنيدن پيدا کرد. ما بايد مستقل از تقابل و خواست ديگران براي گفت و گو کار خودمان را انجام دهيم و به طرح دغدغه ها، ايده ها و راه حلها در عرصه عمومي در گفت و گو با علاقمندان بپردازيم. اگر اين جريان گسترده باشد، اثر خود را خواهد گذاشت.
ايرنا: در غياب اين گفت و گو چه عوارضي احتمالا دامن ما را خواهد گرفت؟
علوي تبار: در فقدان چنين گفت و گويي؛ تشتت آرا، سوءتفاهم و برخوردهاي خصمانه تداوم خواهد يافت و در برابر فشارهاي بيروني نمي توانيم به عنوان يک ملت واحد اظهار نظر کرده و به ديگران اعلام کنيم که عليرغم همه تفاوتها در برخي محورها يکپارچه و متحديم. فقدان صداي واحد در زمينه هاي حساس ممکن است طرفهاي مقابل را ترغيب به افزايش فشارها و اميدوار به تشديد اختلافها کند.
ايرنا: جنابعالي از چهره هاي شاخص روشنفکري ديني هستيد. از سويي در زمره نظريه پردازان جناح اصلاح طلب قرار داريد. نسبت اين دو جريان با يکديگر را در چه مي دانيد؟
علوي تبار: همانطور که پيش از اين هم گفته ام جريان روشنفکري ديني دو وجه دارد. يک وجه سياسي و اجتماعي و يک وجه انديشگي. در وجه سياسي و اجتماعي، روشنفکران ديني هميشه به عنوان فعالان و رهبران جنبش هاي اجتماعي بهبودخواه ايفاي نقش کرده اند. از اينرو با توجه به ` نفي خشونت` توسط روشنفکران ديني از يکسو و اهميت يافتن` مردمسالاري` در جهت گيريهاي آنها از سوي ديگر؛ پيوند خوردن روشنفکران ديني با جريان اصلاحات که به گمان من محور آن` گذار به مردم سالاري بيشتر از طريق مسالمت جويانه و با تکيه بر شهروندان ايراني` است طبيعي خواهد بود. البته روشنفکران ديني ضمن همراهي با اصلاحات سعي کرده اند با انتقاد مداوم، از درجا زدن اصلاحات و بي توجهي آنها به برخي از آرمانهاي اساسي جلوگيري کنند. بطور مثال تاکيد بر اهميت` برابري اجتماعي` يا ` ضرورت نقد قانون اساسي` را مي توان مثال زد.
اما در وجه انديشگي، چون اصلاح طلبان نيازمند به ريشه يابي مشکلات و معضلات موجود در عرصه سياست هستند و روشنفکران ديني با آسيب شناسي تفسير حاکم شده از دين پس از پيروزي انقلاب به آنها در درک بخشي از مشکلات ياري مي کنند، اين پيوند به طور طبيعي برقرار شده است. البته همه اصلاح طلبان لزوما از نظر دين شناسي، نوانديش نيستند. اما نقد نگاه سنتي به دين توسط روشنفکران ديني براي آنها امکاني براي فهم بهتر ريشه هاي مشکلات و ساماندهي گفتماني برانگيزاننده در عرصه فکري را فراهم مي آورد. اصلاح طلبان در جريان گفت و گوي انتقادي با سنت گراياني که موضع قدرتمندي در حکومت داشتند از انديشه هاي توليد شده توسط روشنفکران ديني بهره بردند و با طرح برخي از پرسش ها به پيشرفت اين انديشه ها ياري رساندند.
ايرنا: به تازگي آقاي صادق زيباکلام، روشنفکري ديني را جرياني شکست خورده دانسته است. پاسخ جنابعالي چيست؟
علوي تبار: من البته نمي دانم منظور ايشان از شکست دقيقا چيست و با چه معياري آنرا بر يک جريان فکري تطبيق مي دهند. اما ببه گمان من بايد روشنفکري ديني را به چند دليل موفق تلقي کرد. قبل از هر چيز بررسي سير تحول اين جريان نشان مي دهد که ايده هايش از يکسو مستدل تر و عميق تر شده است و از سوي ديگر محدوده هاي تازه اي را در برگرفته است.
کافي است شما آثار هر يک از اين روشنفکران را در طول زمان با هم مقايسه کنيد تا موضوع روشن شود. اگر فضا براي نشر آثار آنها در داخل و گفت و گوي پيرامون آنها فراهم تر بود، مي شد اين واقعيت را بهتر نشان داد. مدل دين شناسي ` ايمان گرايي انتقادي`، ` نوآوريهاي فقهي` و اجتهاد بر اساس مقتضيات زمان و مکان` و ` بازخواني تاريخ صدراسلام` از جمله مواردي است که به اجمال مي توان به آن اشاره کرد.
دوم، بخشي از آنچه نوانديشان ديني براي نخستين بار مطرح کردند، امروز از پذيرشي عام در ميان دين شناسان برخوردار شده و سدي قدرتمند در مقابل بنيادگرايي ايجاد کرده است. به طور مثال نظريه تاثيرپذيري دين شناسي ما از انديشه هاي غيرديني و مقتضيات معيشتي دين شناس، باور به چندگانه گرايي نجات در پيروان اديان مختلف و باور به نقدپذيري احکام فقهي با معيار احکام اخلاقي را مي توان مورد اشاره قرار داد. در واقع ادعاي من اين است که ضعف بنيادگرايي و سلفي گري( به معناي نادرست آن) در ايران در مقايسه با ساير کشورهاي اسلامي به مقدار زيادي مديون نوانديشي ديني است.
سوم، به تحرکي که پرسش هاي روشنفکري ديني در حوزه هاي سنتي ما ايجاد کرده است توجه بفرماييد! تعداد کتبي که در نقد و بررسي ادعاهاي روشنفکران ديني نوشته شده است و توجهي که نويسندگان آنها ناگزير به معرفت شناسي و الهيات مدرن داشته اند به پيدايش يک جريان جديد در ميان حوزويان ما انجاميده است.
چهارم، نقش روشنفکران ديني را در آشناسازي جامعه با برخي از رشته هاي جديد دانش، اغلب ناديده گرفته مي شود. جلب توجه جامعه ما به ويژه فعالان عرصه دين شناسي با دانش هايي چون معرفت شناسي، فلسفه علم، هرمنوتيک روشي، فلسفه ذهن و ... همگي با پرسش هاي طرح شده و ايده هاي بسط يافته روشنفکران ديني آغاز شده است.
مباحثي که روشنفکران ديني در زمينه فلسفه سياسي و مردمسالاري و ليبراليسم طرح کرده اند، بعيد است به زودي از حافظه تاريخي ما پاک شده باشد. اگر چه من روشنفکري ديني را پايان يافته نمي دانم اما اگر تا همينجا هم به دستاوردهايش نگاه کنيم بايد آنرا يک جريان پيروز ارزيابي کنيم.
به خصوص مايلم به اين نکته توجه دهم که خطر` تماميت خواهي` موجود در انديشه روشنفکران ايراني تا پيش از دوران جديد روشنفکري ديني بر هيچ کس پوشيده نيست. نقش روشنفکري ديني در متزلزل کردن پايه هاي ` توتاليتاريسم` با نگاهي به گذشته نه چندان دور روشن مي شود. همين يک دستاورد براي ما کافي است تا اين جريان را موفق ارزيابي کنيم.
جلوگيري از تسري آثار سوء ناشي از حضور دينداران در عرصه قدرت به همه عرصه هاي دين شناسي و دينداري را نيز بر فهرست اين خدمات بايد افزود. وجود تفسيري رقيب در برابر تفسير درآميخته با قدرت از دين هم خدمت به دين است و هم خدمت به جامعه اي که اکثريت افراد در آن دغدغه هاي ديني دارند.
ايرنا: جنابعالي مرداد 96 در مصاحبه اي در پاسخ به سوالي درباره خودداري جناح مخالف روحاني به حل مشکلات فيمابين از طريق گفت و گو چنين گفته بوديد` مسووليت تصميم‌گيري با دولت است و دولت مي‌تواند هر جا که احساس کرد در کارش دخالت مي‌شود ابتدا به گفت‌وگو روي بياورد. اگر طرف مقابل حاضر به گفت‌وگوي انتقادي نيست دولت بايد به مداخله جويان هشدار دهد. اگر کسي حرف جدي دارد وارد گفت‌وگوي انتقادي شود. در همه جاي دنيا دولت مسوول سياست خارجي است اگر کسي در آن حوزه‌ها حرف دارد بايد با دولت هماهنگ کند، اگر نه دولت اعلام کند من يک دوره زماني فرصت مي‌دهم تا به گفت‌وگو روي بياوريد اگر تمايل نداريد مواضع خودم را اجرا کنم. دولت بايد از حداکثر حقوق قانوني خود استفاده کند.`
ايرنا: پرسش من اين است که پس از خروج غيرقانوني آمريکا از برجام، گروههايي در داخل ابراز خوشحالي کرده و خط تخريب دولت به بهانه برجام را پيش گرفته اند. واکنش کابينه دوازدهم در مقابل هجمه اين گروهها را چطور ارزيابي مي کنيد؟ اگر بخواهيم از تعبير شما استفاده کنيم آيا در اين رابطه، دولت از حداکثر حقوق قانوني خود بهره برده است؟
علوي تبار: به گمان من برخورد دولت از موضع اقتدار نبود و ضعيف بود. منظورم اين نيست که دولت بايد جلوي نقد مخالفان را مي گرفت، نه اينکار درست نيست. اما دولت مي توانست بدون شرمندگي از برجام دفاع کند. برجام هم از نظر `روش` و هم از نظر `دستاورد` يکي از مهم ترين دستآوردهاي دولت و ملت ما بعد از انقلاب است. مخالفان برجام هم در داخل و هم در خارج به دنبال ` تقابل`، ` ستيز` و ` منازعه` هستند و از تثبيت روش `گفت و گوي انتقادي بر مبناي احترام متقابل` در داخل و خارج هراس دارند. دولت بر جنبه روشي برجام تاکيد کافي نکرده است.
به علاوه از نظر دستاوردها برجام چهره ديگري از ايران را به جهان نشان داد،` کشوري مسالمت جو و پايبند به پيمانهاي خود`. تنها اسرائيل و جناح محافظه کاران جديد آمريکا هستند که از شکل گيري چنين تصويري از ايران ناراضي اند. برجام به ما فرصت خوبي براي بازسازي سياستهاي داخلي و خارجي مان داد. اين عدم توازن قوا و تعادل نيروها در داخل بود که نگذاشت از اين فرصت بهره کافي ببريم. براي دفاع از برجام نيازي نيست از افراد و اشخاص مايه بگذاريم. منطق برجام به تنهايي قابل دفاع است. البته متاسفانه ترکيب دولت آنرا کند و کم تحرک مي کند. اگر دولت ترکيب کارآمدتري داشت مي توانست با استفاده از همه ظرفيت هاي قانوني خود، سياست گذاري را به مجراهاي درست خود بازگرداند. براي بازگرداندن سياست گذاري خارجي به مجراي درست خود يعني وزارت امور خارجه، بايد با نيروهاي موثر وارد گفت و گو و توافق شد نه اينکه در فضاي عمومي با آنها به مجادله پرداخت.
دولت بايد رابطه خود با روشنفکران را بازسازي و نوسازي کند. مثلا اگر دولت در نشستي با مطبوعات و روشنفکران از ضرورتهاي منجر به برجام و دستآوردهاي آن سخن مي گفت و مي شنيد و همين ارتباط را با احزاب برقرار مي کرد بهتر مي توانست از يک دستاورد ملي دفاع کند. البته راستش، همسويي برخي از جريانهاي داخلي با اسرائيل مدتي است ذهن مرا مشغول به خود کرده است. آيا نبايد امکان نفوذ و خط دهي را در نظر گرفت؟ ظاهرا شواهد مويد زياد است!
اما به هر حال به نظرم دولت بايستي با بازآرايي نيروهاي خود، توانمندي تعامل به ويژه با داخل را در آن افزايش دهد.
ايرنا: جنابعالي در همايشي با عنوان `جايگاه اصلاح‌طلبي در انقلاب اسلامي` با تاکيد بر اين نکته که اصلاح طلبان در هدف انقلابي و در ابزارها اصلاح طلب هستند اشاره کرده بوديد که ` جريان اصلاح طلبي وفادارترين جريان انقلابي است که هم پايبند به اهداف و هم به دنبال ابزارهاي مناسب براي بازخواني آرمانهاي متعالي است. کسي که از ابزارها و وسايلي براي رسيدن به اهدافش استفاده مي کند اما به نتيجه نمي رسد، فاقد عقلانيت عملي است.` پرسش اين است که جريان اصلاحات را تا چه ميزان مي توان داراي عقلانيت عملي دانست. به عبارتي آيا ابزارهايي انتخاب کرده اند آنها را به اهدافشان برساند؟
علوي تبار: اصلاحات در آغاز تصور دقيقي از ساختار سياسي ايران نداشت. تصور اوليه اين بود که اگر موضع اصلاح طلبان از نظر منطقي و اخلاقي قابل دفاع باشد، مي توان با اقناع و گفت و گو برنامه اصلاحات را پيش برد. به اين واقعيت که وضع موجود هر جامعه اي تامين کننده منافع و دلبستگي هاي بخش هاي قدرتمندي از آن جامعه است و به همين دليل هم دوام مي آورد و در مقابل تغيير مقاومت مي کند، توجه نشده بود.
هر قدر هدف شما براي تغييرات، بنيادي تر و اساسي تر باشد، آنها که از وضع موجود منتفع مي شوند، در برابر آن مقاومت بيشتري خواهند داشت. تصور اکثريت فعالين در جريان اصلاحات اين بود که برنامه اصلاحات سريع و آسان پيش خواهد رفت و به زودي به اهداف خود خواهد رسيد.
اين تصور غيرواقع بينانه باعث شد که توقعات بسياري شکل بگيرد و ميزان انتظارات، بدون توجه به واقعيت افزايش يابند. از اين بدتر اينکه اصلاح طلبان به تدارک يک سفر پرتنش و پرماجرا نپرداختند. آنها ` مديريت يکپارچه و هماهنگ`، ` مراکز توليد انديشه` و ` سازماندهي کارآمد` داشتند اما به الزامات آن پايبند نبودند. رهبران فکري اصلاحات از رهبري کردن جنبش سر باز زدند و آن را به حال خود رها کردند. همه فکر مي کردند که در کنار زندگي عادي مي توان يک پروژه ملي را نيز پيش برد. البته هنوز هم اصلاح طلبان، الزامات آرمانها و شعارهاي اصلي خود را نپذيرفته اند. جامعه اي که از پانزده اسفند تا پانزده فروردين در تعطيلات همه جانبه فرو مي رود نمي تواند ادعا کند که با بحران مواجه است!
تعدد احزاب در ميان اصلاح طلبان، فقدان پژوهشکده هايي که به توليد خط مشي بپردازند، بهره گيري از نيروهايي براي پيشبرد کارها که هم مسن شده اند و هم خسته به نظر مي رسند و ... نشان داد که تا عقلانيت عملي فاصله زيادي داريم. با اين تشکيلات و سازماندهي، با اين توليد انديشه و خط مشي و با اين تداوم و گردآوري منابع نمي توان به اهداف بزرگ رسيد.
ايرنا: بهار سال گذشته در مصاحبه اي با روزنامه اعتماد گفته بوديد که ` نتيجه انتخابات( رياست جمهوري) يعني غلبه يک خط‌ مشي بر قوه مجريه کشور، خط‌ مشي‌اي که مي‌تواند فاجعه‌آفرين يا نجات‌بخش باشد`. پرسش اين است که پيروزي آقاي روحاني در دو دور اخير انتخابات رياست جمهوري کدام خط مشي را بر قوه مجريه حاکم کرده است؟
علوي تبار: خوشبختانه خط مشي فاجعه آفرين در قوه مجريه به قدرت نرسيد و الا به حال چانه زدن بر سر برجام بايد درگير جنگ مي شديم! اما اين جريان تقابل و تنش هم، عليرغم شکست در انتخابات از صحنه واقعي قدرت حذف نشده و حضور قدرتمندي در تصميم گيري و تعيين خط مشي در کشور دارد.
به علاوه از امکاناتي در عرصه هاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و رسانه اي برخوردار است که مي تواند در اجراي خط مشي هاي مغاير با خواسته هايش، اختلال جدي ايجاد کند. مکاناتي که آنها اختيار دارند ارتباطي با وزن اجتماعي شان ندارد. تمامي برآوردها نشان مي دهد که آنها حداکثر ده درصد در جامعه پايگاه دارند، اما به گونه اي رانتي برخوردار از امکاناتي هستند که متناسب با پنجاه درصد جامعه است. آنها صداي بلندي دارند اما سخنگوي تعداد اندکي هستند.
با اين حال دولتي که سر کار آمد( دولت دوازدهم) از نظر ترکيب نيروها و توانايي ها در وضعيت مناسبي نيست. من همه محدوديت هايي را که براي انتخاب نيروها وجود دارد درک مي کنم، اما اين ترکيب دولت را متناسب با مشکلات کنوني نمي بينم. ما نياز به دولتي داريم که اولا چهارچوب فکري مشخص و روشني داشته باشند، ثانيا منسجم بوده و اختلافها و تفاوتهاي دروني اش خوب مديريت شود، ثالثا اعضاي شجاعي داشته باشد که واقعا به برنامه اي که قرار است به آن تحقق ببخشند باور داشته باشند و براي آن آماده فداکاري باشند، رابعا با بخش هاي روشنفکري جامعه ارتباط متقابل داشته و آنها را به همراه خود داشته باشند و به علاوه با احزاب شناخته شده و بزرگ جبهه اصلاحات نيز گفت و گو و تبادل نظر مداوم داشته باشند.
البته مي توان اين فهرست را مدام طولاني تر کرد اما به گمانم کمي ايجاد توقع بيش از اندازه است. ظرفيت آقاي روحاني و تيم اصلي ايشان به علاوه محدوديت هايي که در ساختار قدرت وجود دارد، نتيجه اش همين وضعيتي است که مي بينيم. اگر چه از فاجعه گريختيم اما معلوم نيست که گرفتار معضلات فلج کننده نشويم.
ايرنا: تحرکات رسانه اي تعدادي از وابستگان رژيم مخلوع پيشين پس از نارامي هاي دي ماه بالا گرفته است. تحليل جنابعالي از مواضع آنها چيست؟
علوي تبار: جريان سلطنت طلب در اپوزيسيون خارج از کشور ايران، بسته به اينکه قدرت هاي بزرگ چه طرحي براي مواجهه با حکومت ايران داشته باشند، پررنگ تر و کم رنگ تر مي شود. حضور رسانه اي آنها هم لزوما به معناي افزايش جايگاه واقعي آنها نيست. طرح دوباره سلطنت در فضاي سياسي ايران از يکسو نشان دهنده يک مشکل در ` گفتمان جمهوريت` است. در داخل کشور و توسط بخش هايي از حاکميت، جمهوريت تضعيف شده و به گفتمان مغلوب تبديل شده است. آنها خودآگاه يا ناخودآگاه به تقويت انديشه هاي ضدجمهوريت ياري رسانده اند.
به چشم آمدن رسانه ها و تبليغات سلطنت طلبانه نتيجه شکست راديوتلويزيون ماست. به دليل مديريت نادرست راديو و تلويزيون و افراط و تفريطي که در آن حاکم بوده است، اعتماد عمومي از آن سلب شده است . جرياني که به طور انحصاري راديوتلويزيون را در دست دارد قادر به توليد گفتمان عقلاني و انتقادي نيست و بيشتر دنبال ايجاد موج هاي احساسي است. اين موج ها در برخورد با موجهاي احساسي مقابل خيلي زود عقب رفته و عرصه را واگذار مي کنند.
به علاوه تلاش بي وقفه و سامان يافته اي در داخل مي شود تا به مردم ثابت کنند که خيال اصلاح کردن نظام و ايجاد تغييرات تدريجي و آرام و مسالمت آميز متکي بر صندوق هاي راي، خيالي محال است. جايگزين طرد امکان اصلاح، رفتن به سمت تغيير و دگرگوني ناگهاني و بنيادي است.
منظورم از اين توضيحات اين که درست است زمينه هاي ذهني توجه به گزينه هاي سلطنت طلبي، ريشه در سياست ها و خط مشي هاي قدرت هاي سلطه گر دارد، اما در داخل نيز بايد توجه شود که اقدامات در راستاي نااميدي از اصلاح و صندوق راي نباشد.
با اين همه گزينه سلطنت طلبي را بايد بيشتر تبليغاتي و رسانه اي تلقي کرد و نه بيشتر. آينده ايران با جمهوريت پيوند خورده است و جايي براي سلطنت يا خلافت در آن نيست.
گفت و گو از: ناصر غضنفري
انتهاي پيام /*

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۰۲۶۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تلاش دولت برای نزدیک کردن ریاست مجلس به جریان پایداری و امام صادقی‌ها

نماینده مردم مرودشت در مجلس گفت: اینکه الان دولت با مجلس و به ویژه آقای قالیباف درخصوص مسائل مختلفی که مردم شاهد آن هستند اختلاف پیدا کرده دقیقا برای ریاست دور بعد مجلس است.

به گزارس ایلنا، جلال رشیدی کوچی نماینده مردم مرودشت در مجلس شورای اسلامی، در پاسخ به این سوال که «در هفته‌های اخیر بحث‌های پرچالشی بر سر مسائل ارزی میان دولت و مجلس به وجود آمد، به نظر شما این اختلافات تا چه اندازه جدی است؟»، گفت: دولت خودش را از هر اشتباهی مبرا می‌داند یا اگر هم مبرا نمی‌داند علی الظاهر و به صورت دکوری صحبت‌هایی درخصوص استقبال از انتقاد مطرح می‌کند که برای همه مشخص است، ما با یک دولت تمامیت‌خواه و غیرقابل انتقاد مواجه هستیم.

اختلاف دولت و مجلس برای ریاست دوره بعد پارلمان است

وی ادامه داد: اینکه الان هم دولت با مجلس و به ویژه آقای قالیباف درخصوص مسائل مختلفی که مردم شاهد آن هستند اختلاف پیدا کرده دقیقا برای ریاست دوره بعد مجلس است. یعنی در مسائلی که دارد مطرح می‌شود نگاه من این است که به دنبال این هستند که بر ریاست مجلس دور بعد اثرگذار باشند و من فکر می‌کنم که ریاست آقای قالیباف برای دولت مطلوب نباشد.

رشیدی کوچی خاطرنشان کرد: اینکه می‌گویم دولت، به معنای کل شاکله دولت نیست، برخی‌ها در دولت آقای رییسی آن‌هایی که باعث آسیب اول به خود آقای رییسی هستند و بعد به مملکت؛ دست‌های پشت پرده‌ای که از نزدیکان ایشان هستند، بعضی از اقوام نسبی و سببی آقای رییسی؛ این‌ها با تفکر خامی که دارند فکر می‌کنند این اقدامات به نفع آقای رییسی و یا کشور خواهد بود که قطعا اینطور نیست، به نظرم عقلا باید برای حل این مشکل چاره اندیشی کنند.

روایت دست‌های پشت پرده در انتخابات

عضو کمیسیون امورداخلی کشور و شوراها در پاسخ به این سوال که «فکر می‌کنید آن‌ها دنبال حاکم کردن کدام جریان در مجلس آینده هستند؟»، عنوان کرد: ببینید این بحثی که مطرح می‌کنم اثبات شدنی نیست اما به وضوح مشخص است که در انتخابات مجلس اعمال نفوذ زیادی شکل گرفت، چه الان و چه در بحث تایید یا ردصلاحیت‌ها شاهد بودیم افرادی که به نظر می‌رسید طبق نظر نهادهای امنیتی نباید تایید می‌شدند اما با رایزنی‌هایی از طرف همان افرادی که اشاره کردم تایید شدند. حتی ما افرادی را داشتیم که محکومیت قطعی در پرونده‌شان بود اما چون نزدیک به تفکر دولت بودند و باید در این مجلس حضور داشته باشند؛ مشاهده کردیم که تایید شدند.

وی افزود: اما یک عده‌ای هم که منتقد دولت بودند یا ردصلاحیت شدند یا در انتخابات به مشکلات جدی برخوردند، من یکی از این‌ها را مثال می‌زنم، آقای مهدی عسگری ایشان در تهران ثبت نام کرد ولی به او اجازه ندادند که برود کرج و مجبور شد در تهران رقابت کند که اگر کرج بود به نظرم قطعا ایشان رأی می‌آورد. در مجموع یک عده‌ای را ردصلاحیت کردند، یک عده را به این شکل مدیریت کردند و در مورد یک عده‌ای هم شاید با شیوه‌های دیگری که می‌شد بر انتخابات اثر گذاشت و دخالت کرد، اقدام کردند و از مسیر کنار زدند؛ واقعا دست آن افراد نزدیک به دولت در انتخابات مشهود بود ولی خب قابل اثبات نیست.

تلاش دولت برای نزدیک کردن ریاست مجلس به جریان پایداری و امام صادقی‌ها

نماینده مردم مرودشت در مجلس ادامه داد: نکته دیگر اینکه به نظرم می‌آید که دولت و در واقع آن افراد خیلی تلاش خواهند کرد که ریاست مجلس را به جریان پایداری نزدیک کنند. چون جریان پایداری و بعد دانشگاه امام صادقی‌ها به آن افراد خیلی نزدیک هستند و من امیدوارم که این اتفاق رخ ندهد، به نمایندگان دوره دوازدهم و عقلای دوره آینده امید دارم که این اتفاق محقق نشود.

رشیدی کوچی در پاسخ به این سوال که «چقدر احتمال می‌دهید ریاست در سال اول به قالیباف داده شود تا کاندیدای ریاست جمهوری نشود و بعد در سال دوم او را کنار بزنند؟»، گفت: این یک تحلیل است، من نگاهم بر این است که آقای قالیباف کاندیدای ریاست جمهوری نخواهد شد و نگاهش به تداوم فعالیت در ریاست مجلس باشد. اما درباره ریاست ایشان فکر می‌کنم که آقای قالیباف سال اول با یک رأی پایین نه با آن آرایی که در مجلس یازدهم کسب کرده بودند ریاست مجلس را در اختیار داشته باشد اما سال‌های دوم و سوم را نمی‌دانم.

عضو کمیسیون امورداخلی کشور و شوارها خاطرنشان کرد: به نظرم می‌آید یک سری افرادی که اشاره کردم به شدت به دنبال ایجاد تنش در مجلس باشند، امیدوارم مجلس دوازدهم به این سمت و سو نرود اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد که حواشی‌اش بر متن حتما غلبه خواهد کرد.

دیگر خبرها

  • جامعه کارگری باید مورد تکریم و احترام قرار گیرد
  • شاهد تقابل جریان شرافت و شرارت در غرب هستیم
  • در غرب شاهد تقابل جریان شرافت با شرارت هستیم
  • نگاه تقریبی شیخ بهایی، وجه امتیاز او به شمار می‌رفت
  • توزیع منابع با نگاه عدالت محور کلیدواژه حل مشکل حاشیه نشینی است
  • تلاش دولت برای نزدیک کردن ریاست مجلس به جریان پایداری و امام صادقی‌ها
  • طعنه سنگین روحانی به وضعیت مشارکت در انتخابات
  • آیا امام صادق (ع) فقط گوشه‌ای می‌نشست و درس می‌داد؟
  • طعنه سنگین حسن روحانی به شورای نگهبان و دولت رئیسی / باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • طعنه سنگین روحانی به شورای نگهبان و دولت؛ باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!